شکنجه شدید و ضرب و شتم ، محمد نوری زاد ، از کجا نشات می گیرد؟ مگر جز
این است که او دو یا سه نامه به خامنه ای نوشته و با رعایت ادب ، او را
به اصلاح وضع موجود دعوت کرده است؟ برخی «کینه شتری خامنه ای» از
منتقدانش راعامل این واقعه می دانند. در این موضوع تردیدی نیست ولی به
نظر می رسد این گونه ضرب و شتم و انتشار خبر آن به خارج از زندان ، حامل
پیامی مهم از سوی کودتاگران و بیانگر نگرانی عمیق آنها از رخدادی است که
در حال شکل گرفتن است.
بزرگترین ضربه ای که جمهوری اسلامی در جریانات پس از انتخابات متحمل شد و
نتوانست مانند هجدهم تیر با عوام فریبی مسایل را منحرف کند ، چیزی نبود
جز «از دست دادن شمار زیادی از طرفداران معقول و منطقی نظام !» . واقعیت
این است که بخش اعظمی از روشنفکران ، دانشگاهیان و هنرمندان ، به تدریج
از سالهای پس از انقلاب تا آستانه انتخابات دهم ریاست جمهوری ، در عمل و
یا در نظر از این حکومت بریده بودند. اما جدایی این اقشار از حکومت برای
ایجاد یک تحول واقعی ، تاثیر گذار و عینی ، هرگز کافی نبود! بلکه نیاز
بود که عامه مردم نیز به این حرکت بپیوندند ! مانع اصلی برای پیوستن عامه
مردم چه بوده است ؟
واقعیت این است که بر خلاف دیدگاه هایی که تلاش می کنند بدنه طرفداران
نظام را ، یکسره نادان و جاهل معرفی کنند ، بخش قابل توجهی از طرفداران
حکومت از کسانی اند که هنوز یکسره عقل و منطق را به احساسات و توهمات
نفروخته اند. آنها در برابر جنایات ، خیانتها و تناقضهایی که در طول
سالیان گذشته به چشم دیده بودند ، واکنشی «توجیه گرایانه» داشتند و خود
راامید می دادند که «آقا بی خبر است!» ، «آقا دستش کوتاه است و یا زورش
نمی رسد!» . نکته مهم این است که این جماعت که تعدادشان نیز اندک نیست ،
در طی همه این سالها مانعی اصلی بر سر راه اصلاح بوده اند ! آنها تناقضها
را درک می کردند ولی «نمی خواستند» باور کنند که «آب از سرچشمه گل آلود
است !». اینها در مقایسه با روشنفکران ، با توده ها نزدیک ترند و با ژست
منطقی ومصلحت اندیش ، پیوسته به تخدیر توده ها می پرداختند!
این بخش از طرفداران آگاه نظام، برای اینکه از خواب خرگوشی برخیزند ، نه
به یک تلنگر ، بلکه به سیلی جانانه ای نیاز داشتند ! این سیلی در فاصله
22 تا سی ام خرداد پیاپی بر آنها فرود آمد ! خصوصا زمانی که خامنه ای بر
تقلب مهر تایید نهاد و رسما در خاکریز احمدی نژاد پناه گرفت . حزب اللهی
های خوش باور دیروز با مشاهده کشتار سی ام خرداد و جنایات رژیم علیه
شهروندان بی دفاع ، زیر آوار سنگین واقعیت ، کمرشان شکست ! اما این وقایع
به تنهایی کافی نبودند و این جماعت درمانده نیاز به کسی داشتند که از
«زبان آنها با خامنه ای گفتگو و شبهه ها را مطرح کند و جواب بگیرد» تا
حجت بر آنها واضح شود. «محمد نوری زاد » انسان بزرگی بود که به نمایندگی
از «بدنه طرفداران آگاه نظام» طی چند نامه ، با ادبیاتی مودبانه و از سر
خرد و دلسوزی ، خامنه ای را مورد سئوال قرار داد و از او خواست آب رفته
را به جوی باز گرداند . نوری زاد ، خامنه ای را از روزهای سختی که در پیش
دارد و از تنهایی اش در آینده با خبر کرد و به او هشدار داد.
طرفداران انقلاب ، نوری زاد را با برنامه های روایت فتح ، برنامه جهاد ،
مستندهای انقلابی و یکی دو فیلم اصولگرایانه می شناختند. کسی که در
خدماتش به انقلاب تردیدی وجود نداشت ! اما جوابی که خامنه ای به نامه
منطقی این یار انقلاب داد، جز بازداشت ، ضرب و شتم ، فحاشی و بدرفتاری
نبود !
اکنون حدود یک سال از اولین نامه های هشداردهنده نوری زاد می گذرد! حالا
خامنه ای به چشم خود می بیند که هشدارهای نوری زاد یک به یک به تحقق می
پیوندد. او به واسطه روشنگری نامه های نوری زاد ، هزاران طرفدار آگاهش را
از دست داده است و این ریزشی که او خود در سخنرانی هایش به آن اعتراف
نمود ، روندی رو به رشد دارد ! نوری زاد به این دلیل شکنجه های مرگ بار
را تحمل می کند که یکی از عوامل اصلی این ریزش بوده است .
عمال وحشی خامنه ای در زندان ، خوب می دانند که چنانچه طرفداران آگاه
دیروز ، به صف مخالفان سابقه دار بپیوندند و به عبارت دیگر چنانچه
سکولارها و مذهبیون ، به دستی واحد تبدیل شوند در آن صورت توده ها نیز به
این مخالفتها خواهند پیوست. امروز امثال نوری زاد چه در داخل زندان و یا
بیرون زندان ، پل ارتباطی میان روشنفکران با توده های غالبا مذهبی به
شمار می روند . خامنه ای قصد دارد با شکنجه نوری زاد ، به مذهبیون جان به
لب آمده و ناراضی از استبداد، پیام روشنی بدهد . اما گویی فراموش کرده
است که امثال نوری زاد اگر زیرشکنجه به شهادت برسند ، پیکر پاکشان خطر
بیشتری برای این رژیم پوسیده خواهد داشت
این است که او دو یا سه نامه به خامنه ای نوشته و با رعایت ادب ، او را
به اصلاح وضع موجود دعوت کرده است؟ برخی «کینه شتری خامنه ای» از
منتقدانش راعامل این واقعه می دانند. در این موضوع تردیدی نیست ولی به
نظر می رسد این گونه ضرب و شتم و انتشار خبر آن به خارج از زندان ، حامل
پیامی مهم از سوی کودتاگران و بیانگر نگرانی عمیق آنها از رخدادی است که
در حال شکل گرفتن است.
بزرگترین ضربه ای که جمهوری اسلامی در جریانات پس از انتخابات متحمل شد و
نتوانست مانند هجدهم تیر با عوام فریبی مسایل را منحرف کند ، چیزی نبود
جز «از دست دادن شمار زیادی از طرفداران معقول و منطقی نظام !» . واقعیت
این است که بخش اعظمی از روشنفکران ، دانشگاهیان و هنرمندان ، به تدریج
از سالهای پس از انقلاب تا آستانه انتخابات دهم ریاست جمهوری ، در عمل و
یا در نظر از این حکومت بریده بودند. اما جدایی این اقشار از حکومت برای
ایجاد یک تحول واقعی ، تاثیر گذار و عینی ، هرگز کافی نبود! بلکه نیاز
بود که عامه مردم نیز به این حرکت بپیوندند ! مانع اصلی برای پیوستن عامه
مردم چه بوده است ؟
واقعیت این است که بر خلاف دیدگاه هایی که تلاش می کنند بدنه طرفداران
نظام را ، یکسره نادان و جاهل معرفی کنند ، بخش قابل توجهی از طرفداران
حکومت از کسانی اند که هنوز یکسره عقل و منطق را به احساسات و توهمات
نفروخته اند. آنها در برابر جنایات ، خیانتها و تناقضهایی که در طول
سالیان گذشته به چشم دیده بودند ، واکنشی «توجیه گرایانه» داشتند و خود
راامید می دادند که «آقا بی خبر است!» ، «آقا دستش کوتاه است و یا زورش
نمی رسد!» . نکته مهم این است که این جماعت که تعدادشان نیز اندک نیست ،
در طی همه این سالها مانعی اصلی بر سر راه اصلاح بوده اند ! آنها تناقضها
را درک می کردند ولی «نمی خواستند» باور کنند که «آب از سرچشمه گل آلود
است !». اینها در مقایسه با روشنفکران ، با توده ها نزدیک ترند و با ژست
منطقی ومصلحت اندیش ، پیوسته به تخدیر توده ها می پرداختند!
این بخش از طرفداران آگاه نظام، برای اینکه از خواب خرگوشی برخیزند ، نه
به یک تلنگر ، بلکه به سیلی جانانه ای نیاز داشتند ! این سیلی در فاصله
22 تا سی ام خرداد پیاپی بر آنها فرود آمد ! خصوصا زمانی که خامنه ای بر
تقلب مهر تایید نهاد و رسما در خاکریز احمدی نژاد پناه گرفت . حزب اللهی
های خوش باور دیروز با مشاهده کشتار سی ام خرداد و جنایات رژیم علیه
شهروندان بی دفاع ، زیر آوار سنگین واقعیت ، کمرشان شکست ! اما این وقایع
به تنهایی کافی نبودند و این جماعت درمانده نیاز به کسی داشتند که از
«زبان آنها با خامنه ای گفتگو و شبهه ها را مطرح کند و جواب بگیرد» تا
حجت بر آنها واضح شود. «محمد نوری زاد » انسان بزرگی بود که به نمایندگی
از «بدنه طرفداران آگاه نظام» طی چند نامه ، با ادبیاتی مودبانه و از سر
خرد و دلسوزی ، خامنه ای را مورد سئوال قرار داد و از او خواست آب رفته
را به جوی باز گرداند . نوری زاد ، خامنه ای را از روزهای سختی که در پیش
دارد و از تنهایی اش در آینده با خبر کرد و به او هشدار داد.
طرفداران انقلاب ، نوری زاد را با برنامه های روایت فتح ، برنامه جهاد ،
مستندهای انقلابی و یکی دو فیلم اصولگرایانه می شناختند. کسی که در
خدماتش به انقلاب تردیدی وجود نداشت ! اما جوابی که خامنه ای به نامه
منطقی این یار انقلاب داد، جز بازداشت ، ضرب و شتم ، فحاشی و بدرفتاری
نبود !
اکنون حدود یک سال از اولین نامه های هشداردهنده نوری زاد می گذرد! حالا
خامنه ای به چشم خود می بیند که هشدارهای نوری زاد یک به یک به تحقق می
پیوندد. او به واسطه روشنگری نامه های نوری زاد ، هزاران طرفدار آگاهش را
از دست داده است و این ریزشی که او خود در سخنرانی هایش به آن اعتراف
نمود ، روندی رو به رشد دارد ! نوری زاد به این دلیل شکنجه های مرگ بار
را تحمل می کند که یکی از عوامل اصلی این ریزش بوده است .
عمال وحشی خامنه ای در زندان ، خوب می دانند که چنانچه طرفداران آگاه
دیروز ، به صف مخالفان سابقه دار بپیوندند و به عبارت دیگر چنانچه
سکولارها و مذهبیون ، به دستی واحد تبدیل شوند در آن صورت توده ها نیز به
این مخالفتها خواهند پیوست. امروز امثال نوری زاد چه در داخل زندان و یا
بیرون زندان ، پل ارتباطی میان روشنفکران با توده های غالبا مذهبی به
شمار می روند . خامنه ای قصد دارد با شکنجه نوری زاد ، به مذهبیون جان به
لب آمده و ناراضی از استبداد، پیام روشنی بدهد . اما گویی فراموش کرده
است که امثال نوری زاد اگر زیرشکنجه به شهادت برسند ، پیکر پاکشان خطر
بیشتری برای این رژیم پوسیده خواهد داشت
بجای این شعارهای توخالی عملن کاری بکنیم چیزی بنویسیم که مردم را تهیج کند و به خیابان بیاورد. خامنه ایی جنایتکار اگر یک میلیون نفر را هم بکشد پیکر هیچکدامشان همینجوری او را به زیر نخواهد کشید. ما باید حرکت کنیم و پیکر خامنه ایی را به زیر بکشیم.
پاسخحذف