و زنان که بيشترين لطمات را تحمل کردند ، صبورانه باليدند و رشد يافتند تا جايي که وقتي خيزش آزاديخواهانه ملت ايران سر باز نمود ، چکاد ( پيشاني ) اين جنبش را ، همين نيمه ديگر به عهده گرفت .
يادم نخواهد رفت بارها و بارها مشاهده عيني خودم را که در تجمعات اعتراضيمان ، آنگاه که همه بوديم و هيچ کداممان را جرات فرياد اول نبود ، فريادي بر آمد از دختي از جمع و پس از آن شروعي بود و حرکتي .
حداقل شام غريبان ميرداماد را نوشتم که آن حضور شبانه و ترسناک را باز هم فرياد حق طلبانه يکي از زنان جنبش به راه انداخت و تبديل شد به آنچه داني .
حداقل نماز جمعه کذايي را نوشتم که زنان و دختران جوان چگونه دليرانه شعار آزادي ايران را سرداده بودند .
حداقل عاشوراي سبز را نوشتم که زير پل کالج دختران جوان چگونه بر بيرحمي حراميان حکومت ميتاختند شانه به شانه در دفاع از حق حضور خود ميجنگيدند .
و حداقل 22 بهمن را نوشتم که آن دختر معصوم ، چگونه باز فريب خورده بود و ميگريست بر حجاب و پوششي که روا نميدانست براي مبارزاتش .
اگر روزي دست دهد ، آن رشادتها ، شعور و بلوغ را به قلم کاملتر خواهم آورد اما امروز ، تنها به شاد باش روز جهاني زن بسنده ميکنم و فردايي آزاد و برابر را براي همه ملت ايران در هر جنس و زبان و قوميت و اعتقادات آرزو ميکنم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر